- نویسنده:حسین ملکی
- تاریخ:یکشنبه 89/2/12
همانا ماجرا قدری عجیب
است
حجاب
از بهر بعضی ها غریب است
***
***
به مانند یکی تهمینه بانو(1)
که حقش آیه ی اَم مَن یُجیب(2)
است
***
***
علیه دین نماید ساز و آواز
گمانش رفته همچون عندلیب(3) است
***
***
حیا و عفت و اخلاق و اینها
برایش طفلکی همچون نهیب(4) است
***
***
اگر پرسش کنی از بی حجابی
جوابش حاضر اما توی جیب است
***
***
که: «من آزادم هر “چیز“ی بپوشم»
سقوطش دائمی و عن قریب(5) است
***
***
هر آن کس زلف خود را داده بر باد
به چشمانش همانند ادیب است
***
***
از این بانو شکایت گر که داری
سزایت تخته و میخ و صلیب است!
***
***
عفاف و عفت و اخلاق ایشان
چو رودی رو به پائین توی شیب است
***
***
نمیداند که با کردارش انگار
میانِ آتشی اندر لهیب(6) است
***
***
چو بردارد قدم توی خیابان
خیابان عرصه طوفان بیب(7) است!
***