- نویسنده:حسین ملکی
- تاریخ:دوشنبه 88/4/8
اف سی پرسپولیس :1)خداحافظی جادوگر از تیم ملی، بهانهای است برای نوشتن پیرامون یک پدیده خاص؛ علی کریمی! نابغه شماره هشت دنیای توپ گرد، شخصیت خارقالعادهای دارد که واکاوی آن کار یک پرونده و دو پرونده نیست. علی کریمی را نه یک بازیکن و نه حتی یک بازیکن استثنایی، بلکه یک سمبل میدانیم؛نمادی از فوتبال و یا حتی در مقیاسی دیگر، جامعه ایران!
2) علی کریمی فرزند خلف جامعه احساساتی و پرنوسان ایران است. تمام مختصات آدمهای مشرق زمین را میتوان در رفتار او جست. «جامعهشناسی علی کریمی»، برشی حقیقی است از آنچه بر مردمان این سرزمین میگذرد؛ پر حرارت، انرژیک، هیجانآلود، احساساتی و پرفراز و نشیب، ما در آینه علی کریمی، میتوانیم خودمان را ببینیم. او پتانسیل شگفتانگیزی دارد، چونان که همه ایرانیان دارند. روزی که گام به بایرن گذاشت، هیچکس نمیتوانست فکرش را بکند که به آن سرعت حیرتآور، خود را به ماگات سختگیر تحمیل کند، اما در کوتاهترین زمان ممکن چنان درخشید که در همان مسابقه اول در ترکیب باواریاییهای مغرور به بازی گرفته شد و در جریان پیروزی سه بر صفر سرخها در برابر مونشن گلادباخ، چنان پخته و حرفهای میدانداری کرد که انگار سالهاست در مونیخ توپ میزند و پیش از او، بایرن چیزی کم داشته است!
فراموش نمیکنیم که گونتر نتزر بزرگ تنها بعد از تماشای سه هفته از مسابقات بایرن با جادوگر ایرانیاش، ادعا کرد «این آسیایی، به زودی شماره یک بوندسلیگا میشود!» علی کریمی طی تنها 22 هفته به حد نصاب 25 بازی در ترکیب بایرن دست یافت تا به طور اتوماتیکوار قراردادش تمدید شود. با این همه، آتشفشان انرژی جادوگر، به تدریج اسیر دست «عادت» شد تا ستاره کمکم به نیمکت و سپس سکوها راه یابد. آفتاب کریمی در مونیخ، خیلی ناگهانی غروب کرد، چونان که در مورد اغلب ایرانیان در امور روزمرهشان چنین است. آرام آرام کار به جایی رسید که باسلر، روز خداحافظی کریمی را با زهر کشنده یک جمله پرمعنا در هم آمیخت: «کریمی باید شماره هشت بایرن را از مغازه میخرید!» شما در سناریو، بدون تعارف، چقدر خودتان را میبینید؟ در این فراز و فرودهای ناگهانی و پیدرپی، در این توانایی بالقوهای که کمتر به فعل میرسد و در این جوزدگیهای غریب و زیانبار، چقدر رد پای خودتان را رصد میکنید؟ این سبک زندگی آیا، حدیث نفس بیشتر ماها نیست؟!
3) محبوبیت شگفتانگیز علی کریمی و در نقطه مقابل، عدم محبوبیت شگفتانگیزتر علی دایی، یک اتفاق «رمزآلود» و پرمعناست. این دو ستاره، نقاط اشتراک زیادی با یکدیگر دارند. هر دو تلخ زبانند، از مصاحبه میگریزند و شومن بودن را بلد نیستند. با این همه، یکی بازیکنی میشود که وقتی به پرسپولیس برمیگردد، یکصدهزار «عاشق» آزادی را پر میکنند، اما دیگری سوپراستاری است که در اوج اوجش، به زحمت 10 هزار موافق سینهچاک دارد. راز این تفاوت کجاست؟ به نظر میرسد جامعه ایرانی، روی خوشش را به فرزند خودش نشان میدهد. ایرانیان احساساتی، محبتشان را بذل کسی میکنند که «دوست داشتن» را بلد است.